خاطرات شیرین زندگی کودکانه

متن مرتبط با «ضد حال يعني اين !!!» در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه نوشته شده است

حموم!!!

  • توی حموم بودم............ مامانم در حموم و زده میگه : محسن یگانه رو میشناسی؟؟؟؟ منم گفتم : اره چطور مگه ؟؟؟؟؟                                                 .                                                 .                                                 .                                                 .                                                  . مامانم گفت دختر همسایه بالای اومده میگه : از فرزاد فرزین نخون من دوست ندارم ............ از محسن یگانه بخون : ) ,حموم!!! ...ادامه مطلب

  • داستان طلاق برنامه ریزی شده !!!!!!!!!

  • با اصرار از شوهرش می خواهد که طلاقش دهد. شوهرش می گوید چرا؟ ما که زندگی خوبی داریم. ,داستان طلاق برنامه ریزی شده !!!!!!!!! ...ادامه مطلب

  • ضد حال يعني اين !!!

  • ضد حال يعني اين !!! دخترجواني از مکزيک براي يک مأموريت اداري چندماهه به آرژانتين منتقل شد. پس از دوماه، نامه اي از نامزد مکزيکي خود دريافت مي کند به اين مضمون:,ضد حال يعني اين !!! ...ادامه مطلب

  • ۲۴ ساعت از زندگی دخترها چگونه می گذرد؟؟؟!!!

  • 5صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب….. 6 صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره . 7صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت 12 ظهر کلاس داره!!!!!!!! 8 صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم 18 کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…,۲۴ ساعت از زندگی دخترها چگونه می گذرد؟؟؟!!! ...ادامه مطلب

  • ۲۴ ساعت از زندگی پسرها چگونه می گذرد؟؟؟!!!

  • 8 صبح: تو رخت خواب….. 9 صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده…. 10 صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!),۲۴ ساعت از زندگی پسرها چگونه می گذرد؟؟؟!!! ...ادامه مطلب

  • امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!

  • روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را   در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم   لطفا کمک کنید ,امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!! ...ادامه مطلب

  • داستان های طنز باحال ۹۲

  • داستان های طنز باحال ۹۲ یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی ؛ اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته و هر چند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و زیر لب میگه : لیلا … لیلا … لیلا …مرد میپرسه : این آدم چشه ؟میگن : یه دختری رو میخواسته به اسم لیلا که بهش ندادن ، اینم به این روز افتاده !مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن و مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش و در حالیکه سعی میکنه زنجیرها رو پاره کنه با خشم فریاد میزنه : لیلا … لیلا … لیلا …,داستان های طنز باحال ۹۲ ...ادامه مطلب

  • وضعیت دخترا و پسرا زمان مجردی و متاهلی......!!!

  •   مجازی هستیم اما دلمان مجازی نیستمیشکندحواست به تایپ کردنت باشد , ...ادامه مطلب

  • مشکلات را جار نزنید !!!

  • یه شب سه نفر اشتباهی دستگیر میشن و در نهایت ناباوری به اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم میشن.... نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه , رشته الهیات خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم .... میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه .... کلید برق رو میزنن ... ولی هیچ اتفاقی نمیفته .... به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن. نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ....به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته ... کلید برق رو میزنن و هیچ اتفاقی نمیفته ... به بی گناهی اون هم ایمان میارن و آزادش میکنن . نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه , رشته برق خوندم و به شما میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه به صندلی خوب بقیه داستان هم مشخصه، مسوولین زندان مشكل رو میفهمن و موفق به اعدام فرد میشن .... نتیجه: لازم نیست همیشه راه حل مشكلات رو جار بزنید,مشکلات را جار نزنید !!! ...ادامه مطلب

  • فکر کنم تا حالا همچین بربری ندیده اید؟

  •   ,فکر کنم تا حالا همچین بربری ندیده اید؟ ...ادامه مطلب

  • دانشگاه.........عروسی!!!! آمپول

  • سلام این چند روزه درگیر عروسی بودمو خیلی سرم شلوغ بود باورتون میشه که از 5 شنبه تا الان هرشب ساعت 3 میخوابم ..بالا خره تموم شد همه فامیلا مثه آفت ریختن خونمون... خوردنو خوابیدنو ............ن کل زندگیمونو بهم ریختن ....  حالا خداروشکر  ما اخلاقمون ورزشکاریه .. هرکی جای ما بود الان مهمون خوردگی مزمن میگرفت(  یه نوع بیماری جدید ناشی از تعرق شدید  ,کمبود اعصاب و تعدد مهمان  پیش میاد) پی نوشت : دعا کنین خوشبخت بشن .... دانشگاه: یکشنبه رفتم دانشگاه !!! سعی میکنم کلاس اون روزو از دست ندم ... چون تنها کلاسیه که فکرم رها میشه و پر میشم از خلاقیت ... شب قبلش تا پاسی از شب تحلیل ویلا ساوا رو انجام دادم ... خیلی زحمت کشیده بودم ..تو کلاس تنها کسی که خواسته استادو اورده بود من بودم ... پاورپوینت و بسیار زیبا و عالی  با استفاده از 4 تا کتاب منبع (چه خری بودم  نشستم این 4 تا کتابو خوندم)... بقیه ورداشته بودن از ویکی پدیا کپی کرده بودن ....کلا 81 پیج بود!!!! تا صفحه 30 خونده بودم که استاد گفت بسه دگ بزن بچه ها عکساشو ببینن  !!! بهم برخورد ... میخواستم بگم اخه ..ک.......ش اگه به عکس دیدن بود میگفتی عکساشو میاوردم دگ.. خیلی ناراحت شدم ....دیروز با خانومه ج گفتم قضییه شو ...( با استاد خیلی فاب شده )..(.با هم بر میگردن خونه !!! نامردا نمیگن توام میخوای بیای بیا !!!! ) بعدم گفتم دگ هیچکدوم از تمرینای این زنیکه رو حل نمیکنم !!!!  اخ که چه غیظی گرفتم !!!! من سعی میکنم همیشه یه قدم از بقیه جلوتر باشم .. اگه استاد میگه 5 تا تمرین من 10 تا رو انجام بدم ... ولی بازم نمیدونم چرا این استاد با من حال نمیکنه!!!!!! هلال احمر: یه سری کلاس کمک های اولیه گذاشتن تو دانشگاه .....منم رفتم شرکت کردم !!!!!هم میخندیم و هم یاد میگیریم !!!دوتا خانوم میان اموزش میدن دیروز داشت ماساژ قلبی رو یاد میداد ... گفتش اگه لباسای طرف تنگ باشه باید در بیاریم !!! اقا سوجه داد دست بچه ها ...یکی برگشت گفت اگه خانوم باشه چی؟؟استاد بنده خدا قفل کرد !!! گفت نه !!! اینقد بچه های باهالی هستن ... فقط میخندیم!!!کوچکترین حرف استادو سوژه میکنن   پی نوشت : خلاصه هرکی امپول خواست بزنه ... بگه تعارف نکنه  ما تزریقات بلدیم!!!!!!  ,دانشگاه.........عروسی!!!! آمپول ...ادامه مطلب

  • دانشگاه!!! استاد!!! بلوتوث کثیف

  • سلام احوالتون چیطوره؟ چندتا خاطره یکـــــــــــــــ : اونروز  اواخر کلاس بود که استاد برگشت گفت بچه ها هرکی تمرینا رو نیاره جلسه بعد تنبیه اش میکنم  مام گفتیم استاد تنبیه چیه ؟ گفت باید جلسه بعد شیرینی بگیره بیاره !!! از تهه کلاس گفتم استاد گل هم بگیریم ؟ با خانواده بیایم ؟ اقا کلی خندیدیم ... بنده خدا استاد سرخ شد ..  چند لحظه بعد گفت خب دگ برا امروز کافیه بریم !!!!!!!!!  جلسه بعد فک کنم ضد حال اساسی بهم بزنه  پی نوشت : استاد مون یه دختر جوونه که بکوب درس خونده !!! هنوزم ازدواج نکرده پی نوشت : تو کلاسمون بنا بر نظر همه همکلاسیام بهترین اسکیسای کلاسو من میکشم ولی استاد نمیدونم به من که میرسه میگه بد نیست .. یا بهونه بنی اسرائیلی میگیره .. ولی برای سیاه مشقای بقیه کلی تعریفو تمجید میکنه ... حالا ببین بعد از این بلبل زبونی چیکارم میکنه !!! یکشنبه باهاش کلاس داریم دو: امروز  یکی از استادامون که دست بر قضا اونم خانومه و میگن تازه ازدواج کرده (ابروهاش که فابریک کارخونه اس هنوز بند ننداخته) ( با اون ابرذو ها فک کنم ژیلتم جواب نده مثه  اینکه موکت چسبونده باشی ) خلاصه قرار بود میانترم بگیره !! کل کلاس زدیم زیرش که کو ؟؟؟ نگفته بودین استاد !!!  اومد یکم درس بده !! شیطنتمون گل کرد سر کلاس به اینو اون تک زنگ زدن !!! بچه هام  سر درس پا میشدن میرفتن بیرون !!! استاد شاکی شد گفت اگه این سری گوشی هرکی زنگ بزنه بره حذف کنه حرفش تموم نشده بود که زنگ زدم به یکی از خ.. مالای کلاس !!! یه زنگ باهالی ام داشت کلاس ترکید ... استاد اینقدر حرص خورد .....کلی خندیدیم ... البته امروز یه سوال طرح کرد گفت هرکی حل کنه یه مثبت میگیره ... حاجیتون  ذهنی حل کردو جواب داد !! یه مثبت گرفتم پی نوشت : با بچه ها قرار گذاشتیم برای جلسه بعد شماره استادو گیر بیاریم .. بهش تک بزنیم تا اینجای کار خوب دارم میخونم !!! تو اکثر درسا یه مثبتو دارم ایشالله میخوام این ترم معدل الف دانشگاه بشم قربون همتون !!! ایشالله اواخر اردیبهشت  اینترنتو وصل میکنم و میام دوباره آنلاین میشم یه مسئله ای که خیلی آزارم میده این عقب موندگی فرهنگی بعضی از ادماست : امروز یکی از بچه ها گفت بلوتوث تو رو روشن کن !!یه فیلمی فرستاد مربوط به یکی از دخترای دانش,دانشگاه!!! استاد!!! بلوتوث کثیف ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها