خاطرات شیرین زندگی کودکانه

متن مرتبط با «عاشقانه ترين متن» در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه نوشته شده است

اس ام اس های عاشقانه احساسی زیبا

  • با کسی باش که تو را بخواهد نه کسی که تو را هم بخواهد . . . * * * * * * * اگر کارگردان بودم ، صدای نفسهایت موسیقی متن تمام فیلم هایم بود . . . * * * * * * * در تمام دارو خانه ها موجود است نرم کننده موی سر نرم کننده پوست دست کاش می شد برای نرم کردن دل تو هم ، نسخه ای گرفت . . .,اس ام اس های عاشقانه احساسی زیبا ...ادامه مطلب

  • جدیدترین و زیباترین متن های به سلامتی

  • متن های زیبا و جدید به سلامتی به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮﭼﯽ ﺑُﺮ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺱ ﻣﻮﻧﺪﻥ … * * * به سلامتی سیگارم که بهم یاد داد عاقبت سوختن واسه یه نفر ، زیر پا له شدنه ! * * * به سلامتی همه رفقایی که نه دنیا عوضشون میکنه نه من با دنیا عوضشون می کنم ! * * * به سلامتی همه اونایی که به قله رسیدند ولی همنوعانشون رو پله نکردند …,جدیدترین و زیباترین متن های به سلامتی ...ادامه مطلب

  • شعر عاشقانه کوتاه جدید

  • شعر عاشقانه کوتاه جدید زندگی غمکده ای بیش نبود / بهر ما جز غم و تشویش نبود به کدام خاطره اش خوش باشم / که کدام خاطره اش نیش نبود * * * چه سخته در جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن به چشم دیگران چون کوه بودن ولی در خود به آرامی شکستن,شعر عاشقانه کوتاه جدید ...ادامه مطلب

  • عاشقانه ترين متن

  • دلتنگ كه باشي حتي يه تشابه اسمي هم داغونت ميكنه... .......... وقتی تو نیستی...هیچ دری به رویم باز نیست ، جز در پاکت سیگار....!!!,عاشقانه ترين متن ...ادامه مطلب

  • اس ام اس های عاشقانه جدید

  • زیباترین سلام ها از عمق جانم، به زیباترین آفریده خدا که به رسم جاده ها از اودورم، ولی به رسم دل، با او هیچ فاصله ای ندارم . . * * * * * * گاهی میان بی رحمی هایت محبت کنی بد نیست . . . نگذار روزی که جدا شدیم خجالت زده ی خاطره هایم باشی . . * * * * * *,اس ام اس های عاشقانه جدید ...ادامه مطلب

  • یک متن زیبا و قشنگ – فقط بخونید و لذت ببرید

  • چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای مشتریها ,, افراد زیادی اونجا نبودن , ۳نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا ۶۰-۷۰ سالشون بود ,, ما غذا مون رو سفارش داده بودیم که یه جوان نسبتا ۳۵ ساله اومد تو رستوران یه چند دقیقه ای گذشته بود که اون جوانه گوشیش زنگ خورد , البته من با اینکه بهش نزدیک بودم ولی صدای زنگ خوردن گوشیش رو نشنیدم , بگذریم شروع کرد با صدای بلند صحبت کردن و بعد از اینکه صحبتش تمام شد رو کرد به همه ما ها و با خوشحالی گفت که خدا بعد از ۸ سال یه بچه بهشون داده و همینطور که داشت از خوشحالی ذوق میکرد روکرد به صندوق دار رستوران و گفت این چند نفر مشتریتون مهمونه من هستن میخوام شیرینیه بچم رو بهشون بدم ,, به همشون باقالی پلو با ماهیچه بده ,, خوب ما همه گیمون با تعجب و خوشحالی داشتیم بهش نگاه میکردیم که من از روی صندلیم بلند شدم و رفتم طرفش , اول بوسش کردم و بهش تبریک گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش دادیم و مزاحم شما نمیشیم, اما بلاخره با اصرار زیاد پول غذای ما و اون زن و شوهر جوان و اون پیره زن پیره مرد رو حساب کرد و با غذای خودش که سفارش داده بود از رستوران خارج شد , ,,, ,یک متن زیبا و قشنگ – فقط بخونید و لذت ببرید ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها