داستان های طنز باحال ۹۲ یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی ؛ اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته و هر چند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و زیر لب میگه : لیلا … لیلا … لیلا …مرد میپرسه : این آدم چشه ؟میگن : یه دختری رو میخواسته به اسم لیلا که بهش ندادن ، اینم به این روز افتاده !مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن و مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش و در حالیکه سعی میکنه زنجیرها رو پاره کنه با خشم فریاد میزنه : لیلا … لیلا … لیلا …,داستان های طنز باحال ۹۲ ...ادامه مطلب
بچه ها اینجا بگیر بگیر ِوایسید گشت ارشاد رفت علامت میدم بریم :دی...,خنده.باحال.دوست داشتنی!!!!؟؟؟!!! ...ادامه مطلب