خاطرات شیرین زندگی کودکانه

متن مرتبط با «عـشـق یـعـنـی چـه ؟» در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه نوشته شده است

عشق دلیل می‌خواهد؟

  • روزی دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، پرسید: «چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟» پسر جواب داد: «دلیلشو نمی‌دونم؛ اما واقعاً دوسِت دارم!» ,عشق دلیل می‌خواهد؟ ...ادامه مطلب

  • « نشان ِ عشق چیست؟! »

  • ای که می‌پرسی « نشان ِ عشق چیست؟! » عشق چیزی جز ظهور مهر نیست! عشق یعنی مهر ِ بی چون و چرا عشق یعنی کوشش بی ادعا! ,« نشان ِ عشق چیست؟! » ...ادامه مطلب

  • عـشـق یـعـنـی چـه ؟

  • عشق یعنی سوختن ها از درونعشق یعنی سوختن تا ساختنعشق یعنی دل تراشیدن ز گل,عـشـق یـعـنـی چـه ؟ ...ادامه مطلب

  • ۲۴ ساعت از زندگی دخترها چگونه می گذرد؟؟؟!!!

  • 5صبح: دیدن رویای شاهزاده سوار بر اسب در خواب….. 6 صبح: در اثر شکست عشقی که در خواب از طرف شاهزاده می خوره از خواب می پره . 7صبح: شروع می کنه به آماده شدن . آخه ساعت 12 ظهر کلاس داره!!!!!!!! 8 صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علی رغم 18 کیلو اضافه وزن) شروع می کنه به جمع آوری وسایل مورد نیاز: جوراب و مانتو و کیف و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و لوازم آرایش و…,۲۴ ساعت از زندگی دخترها چگونه می گذرد؟؟؟!!! ...ادامه مطلب

  • ۲۴ ساعت از زندگی پسرها چگونه می گذرد؟؟؟!!!

  • 8 صبح: تو رخت خواب….. 9 صبح: یکم وول میخوره یه لنگه از پاشو از زیر پتو میده بیرون کفش های مارک دارش هنوز پاشه از پارتی دیشب اومده زحمت در آوردنشم نکشیده…. 10 صبح: مامان در و باز میکنه میبینه پسرش خوابه(الهی مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش کارای پایان نامه اش رو میدیده گناه داره صداش نکنم یکم دیگه بخوابه!),۲۴ ساعت از زندگی پسرها چگونه می گذرد؟؟؟!!! ...ادامه مطلب

  • ایا میدانید؟؟؟؟؟؟؟

  • آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید شیطان دچار درد شدید در سر میشود و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید دوباره به این پیام را به دیگران ارسال کنید شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند فریب شیطان را نخور پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید,ایا میدانید؟؟؟؟؟؟ ...ادامه مطلب

  • خانم … شماره بدم ؟!

  •   خانم … شماره بدم ؟! خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟؟ خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟ خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟ اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود…این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.,خانم … شماره بدم ؟! ...ادامه مطلب

  • آیا با دوست دخترت ازدواج میکنی؟

  • آیا با دوست دخترت ازدواج میکنی؟ دو هفته پیش که با قطار داشتم میومدم مشهد،توی کوپه ما یه پسر دانشجویی به اسم آرش بود که از همون اول سفر من بیقراری ایشون رو می دیدم و برام جای سوال بود که چرا اینقدر آشفته هست!؟کمی که گذشت من بهش میوه تعارف کردم و این باعث آشنایی ما با همدیگه شد یه کم که گذشت من ازش علت این همه بیقراریش رو پرسیدم؟ و آرش سفره دلش رو اینطور پهن کرد:,آیا با دوست دخترت ازدواج میکنی؟ ...ادامه مطلب

  • اعتقادتان را چند میفروشید؟؟؟

  • فردي كه مقیم لندن بود، تعریف میکرد که یک روز سوار تاکسی شدم در بين راه کرایه را پرداختم. راننده بقیه پولم را که برگرداند متوجه شدم 20 پنس اضافه تر داده است! چند دقیقه‌ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...  گذشت و به مقصد رسیدیم .موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. انشاءالله فردا خدمت می رسیم! تعریف میکرد: تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!,اعتقادتان را چند میفروشید؟؟؟ ...ادامه مطلب

  • فکر کنم تا حالا همچین بربری ندیده اید؟

  •   ,فکر کنم تا حالا همچین بربری ندیده اید؟ ...ادامه مطلب

  • کاش حقیقت داشت؟

  •   تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هرروز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتادوشش هزاروچهارصد دلار    پول می گذاره ولی دوتا شرط داره. یکی اینکه همه پول را باید تا شب خرج کنی، وگرنه هرچی اضافه بیاد ازت پس می گیرند. نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول را به حساب دیگه ای منتقل کنی. هرروز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه. شرط بعدی اینه که بانک می تونه هروقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد. حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟ او زمان زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز نداشت و سریعا .....«همه ما این حساب جادویی را در اختیار داریم: زمان. این حساب با ثانیه ها پر می شه.هرروزکه از خواب بیدار میشیم هشتادوشش هزارو چهارصد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری را که مصرف نکردیم نمیتونیم به روز بعد منتقل کنیم. لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده. هرروز صبح جادو می شه و هشتادوشش هزاروچهارصد ثانیه به ما میدن. یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هروقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده. ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم. بیائیم از زمانی که برامون باقی مونده بیشترین و بهترین استفاده رو ببریم. (به زیاد کردن آگاهی ، شادی ، زیبائی ، سلامتی خود کمک کنیم.) ,کاش حقیقت داشت؟ ...ادامه مطلب

  • دانشگاه یا طویله؟

  • سلام فرصتی شد امروز دوباره اپ کنم حول محور دانشگاه نامبر وان یه کلاس داشتیم!!! جلسه قبلش یکم دیر رفتم استاد نمیدونم شبش تو ابنمک خوابیده بود که خیلی جو شوخی گرفته بود ... بهش گفتم استاد راننده تاکسی جریمه شده بود یواش میومد برگشته میگه برو بگو همون راننده بیاد بهت یاد بده ... تا اخر کلاس هی تیکه مینداخت ...منم خجالت میکشیدیم جوابشو بدم ..بالاخره استاده ؛ زشته من باهاش شوخی کنم ...اینقد رفت رو مخم که اعصابم بهم ریخت. گفتم ناموسا این جلسه یه حالی بهش میدم ..این جلسه ام دیر رفتم استاد گفت واسه چی دیر میای گفتم استاد از شهرستان میام ...گفت خب منم از شهرستان میام گفتم استاد شما با ماشین خودت میای با سواری گفت مگه تو با چی میای !! گفتم استاد من با بالن میام بعد گفت بیا جلو دست بده دست دادیمو دیدم دست کرد , گردن اویزمو کشید بیرون گفت وان یکاده!؟؟؟؟؟؟گفتم نه استاد داستان ادبیه...زندگی نامه لئوناردو داوینچیه(بعضی جاها دوتا جواب همزمان میاد تو ذهن ادم ..جفتشو میگی دیگ)دیگه استاد یه نیگاه کرد گفت چه سر زبونی داری ..گفتم میدونم ..بعد رفتم نشستم یه ذره بعد دوباره اومد رفیقم میگه استاد این زیر هرچی بمونه زیر حرف نمیمونه خواستم عذر خواهی کنم ..یاد جلسه قبل افتادم ...گفتم باداباد لا اقل جیگرم حال بیاد ..خلاصه استاد هرچی میگفت یه چی میگفتم خرابش میکردم... نامبر تو یه شب دیدم خانومه ج اس که اگه میشه واسم یا سایه تو پرسپکتیو بکشین ..من هرچی زور زدم سه تا بیشتر نتونستم بکشم ..صبح یک ژانگولر بازی در اورد .. میگه ببر تو حیاط دانشگاه بذار رو فلان ماشین من خودم میرم ور میدارم..,دانشگاه یا طویله؟ ...ادامه مطلب

  • خانوم بازی؟؟؟؟؟؟؟

  • سلام امروز با رفیقم رفتیم دانشگاه تو راه کلی در مورد اینورو اونور دانشگاه صحبت کردیم رفیقم میگفت ترم قبل شماره مدیر گروهمون داد دست دوتا از این ابر مخر ها (خر رو هم مخ میکنن با زبونشون) میگفت اره مخ شده !!! اسمشم گفته لیلا ......اسمش یه چی دیگه اس !!! اقا اینقد گفتو خندیدیم .... رسیدیم دانشگاه ... فیزیک .....جون زرنگ کلاسم دگ .... استاد مسئله رو نگفته من ذهنی حل میکنم ....یه حالی میده که نگو و نپرس (برابر با ۲۰۰ نیوتن بر متر مربع)کلاس تموم شد ... با علی (سرباز فراری )رفتیم ورزش...کاری... بعد اونم اومدیم سر زبان ... خلاصه بعد زبان یه کلاس دگ فوق العاده داشتیم ...تموم شد خانومه ج صدام کرد گفت بده جواب تمرینی رو که استاد گفته رو بنویسم بعدشم گفت بر میگردی ... منم میام گفتش بیا با سرویس دانشگاه بریم ...گفتم نه اقای س (که متاهله)ماشین داره با اون میریم دیدم سعید نیست .. به رضا همکلاسیم گفتم ... بعد پشیمون شدم ..کاش با تاکسی میرفتیم...خانوم ج گفت چرا؟... گفتم همینجوری کلی پشت سرمون حرف میزنن (کاش نمیگفتم) برگشت گفت چی میگن؟ الان قفل کرده رو من میگه بگو چی میگن ؟ خلاصه منم گفتم میگن چرا فلانی با تو سلام علیک داره با ما نه ؟ بعد بهش گفتم شما با تاکسی برو ..... با رضا اومدم . .تو راه رضا میگه: ایولا ...پسر عجب چیزی ردیف کردی!!!غیظم گرفت از سطح فکری پایین بچه...گفتم اخه بووووووووووووق ...از من خجالت نمیکشی از اون بکش..زنه مردمه ... گفت ...بوق تو بوق .... نمیره مگه!!! گفتم تو فضانوردی ...من دنبال ناموس مردم نیستم ...خیلی عصبانی شدم ................ . بعدچن مین خانوم ج اومدش ؟ گفت فلانی دیگه چی گن ؟ منم گفتم خوشم نمیاد خبر بری کنم !!! کلی اصرار کرد !!!!منم گفتم اره میگن فلانی که شوهر داره چرا سوار موهاوی فلانی میشه ؟ خشکش زد ...الان انگار میخواد واسه من توجیه کنه .. نه فامیلمونه وبه اونا چه ؟؟؟ بعد گفتم مثلا میگن فلانی چرا ابروهاشو تاتو کرده ...........الی اخر ...(بهش گفتم من جواب دندون شکن دادم در مقابلشونا--گفتم به بچه ها: شوهر داره به تو چه؟) بنده خدا ...خشک شد ... یکم ناراحت شد .... بعد بهش گفتم لطفا تو دانشگام با من زیاد گرم نگیرین ... من پسرم مشکلی ندارم ... هزارتا بگن (خوشحالم میشم بگن فلانی عجب چپش پره)ولی شما ک,خانوم بازی؟؟؟؟؟؟؟ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها