خاطرات شیرین زندگی کودکانه

متن مرتبط با «مادر …» در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه نوشته شده است

داستان کوتاه صدای دل‌نشین مادر

  • دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می‌گشتمکه مامان صدا زد علیرضا جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر.اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم. گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان گفت می‌دونی که بابا نون لواش دوست نداره.گفتم صف سنگگ شلوغه. اگه نون می‌خواهید لواش می‌خرم. مامان اصرار کرد سنگک بخر، قبول نکردم. مامان عصبانی شد و گفت بس کن تنبلی نکن مامان حالا نیم ساعت بیشتر تو صف وایسا، این حرف خیلی عصبانیم کرد. آخه همین یه ساعت پیش حیاط رو شستم. دیروز هم کلی برای خرید بیرون از خونه علاف شده بودم. داد زدم من اصلا نونوایی نمیرم. هر کاری می‌خوای بکن!,داستان کوتاه صدای دل‌نشین مادر ...ادامه مطلب

  • خانم … شماره بدم ؟!

  •   خانم … شماره بدم ؟! خانوووووووم….شــماره بدم؟؟؟؟؟؟ خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟؟؟؟؟؟ خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟؟؟؟ اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود…این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد.,خانم … شماره بدم ؟! ...ادامه مطلب

  • مادر …..(نمیدونم اسم این داستان رو چی بذارم)

  • ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟ مادر گفت : ۲۵ سال قبل در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی فقط خواستم بگویم تولدت مبارک . پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد صبح سراغ مادرش رفت . وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت… ولی مادر دیگر در این دنیا نبود . . .,مادر …..(نمیدونم اسم این داستان رو چی بذارم) ...ادامه مطلب

  • تیزهوشی یک مادر شوهر زرنگ!

  • خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود‎. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام Vikki ‎ زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود.او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و…  ,تیزهوشی یک مادر شوهر زرنگ! ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها