اتوبوس.بوس بوس.بوس بوس

ساخت وبلاگ

سوار شدم زود رسیدم مسیر بعدی ... اینجا یه حس طمعکار تو  دلم نجوا کنان گفت حاجی ؛ چرا با تاکسی بیا با اتوبوس خط واحد برو پولشم کمتره ..یکمم دیر میرسی!! لحظه سختی بود ... و من اسیر این نجوا شدم ... سریع رفتم تو ایستگاه واستادم تا اتوبوس بیاد.... یه نمه واستادم دیدم اوه یه پسره شل و ول داره میاد این سمت !!! بس که شل راه میرفت فکر کردم مشکل مغزی داره .. کت شلوار و بچ سینه شو دیدم .. ای بابا بچ سینه ش ماله بانک ما بود ... اینم زارت اومد نشست بغل ما ... اتوبوس که اومد سریع پریدم سوار شدم برگشتم دیدم این سوار نشده ..فهمیدم ماله شعبه ای دور از سمت شعبه ماست...هنوز نفس راحتو نکشیده بودک که پشت بندم دیدم مسنول تسهیلات شعبه ... خواستم سلام بدم دیدم ندیده . منم سریع رفتم صندلی دوم که به سمت خانوما نگاه میکنه نشستم که اینم پشتم بشینه و نبینیم همدیگرو .. غافل از اینکه یکی از همکارای یه شعبه دیگه دقیقا سمت چپ روبرو نشسته .. اقا اومدیم به اینم سلام بدیم دیدم کله شو با زاویه 42.5 درجه به سمت پنجره کرده و داره اسفالت کف خیابونو میکنه از جاش...ینی ام پی تری جغد بود!!! خلاصه همون نجواهه تو دلم گفت توام خودتو بزن بخواب . چشامو بستمو تو دلم داشتم ایستگاهارو میشمردم . نگو راننده اتوبوس با مغز ناقص الخلقه اش یه ایستگاهو رد کرده... هیچی دگ ضد حال خوردم اساسی .باید ایستگاه قبل پیاده میشدم. پیاده شدم و دوباره سوار تاکسی شدم برگشتم .... ینی اگه پول اون دوتارم حساب میکردم انقد سوز نداشت که تاکسیه سوز داشت...

+ پی نوشت: همیشه تو تاکسی سعی میکنم پیش دستی کنم ... اینسری اینا محل ندادن والا حساب میکردم

+ 2:اون همکارمون که یه تومن کسر داشت پیدا شد پوله ؛ قراره بعد ماه رمضون واسه کل همکارا یه ابگوشت بگیره!!! اخه ابگوشتم شد ناهار!!!!!!!!! پیشنهاد رئیس ابگوشت ندیده مونه دگ ... من سوشی میخام با دوغ!!!!

+3: اونروز رفتم دانشگاه کلاس بعد از ظهرم ... دیدم پرنده پر نمیزنه ...من از شما میپرسم کلاسای ترم تابستون فرمالیته است؟نه من از شما میپرسم ( به سبک نصرت بخونیا مثه یه مـــــــــــــــــــــــــــرد)


خاطرات شیرین زندگی کودکانه...
ما را در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه دنبال می کنید

برچسب : اتوبوس,بوس بوس,بوس بوس , نویسنده : علیرضا khatratshirin بازدید : 1147 تاريخ : چهارشنبه 24 مهر 1392 ساعت: 21:03