خاطرات دوستی1

ساخت وبلاگ
رفیق جینگم !!یه شب یکی رو سوجه کردیم طرف منو و کوروشو کشید تو کنفرانس الان اینم میگه کوروش میخوام حال ارشو بگیری کوروشم میومد به من پی ام میداد که چطوری سوجش کنیم خلاصه من میومدم ساین افت میکردم این حال میکرد میگفت ایول کوروشم میگفت فلانی رو انداختم بیرون !!! بعد من میومدم کوروش میرفت بیرون طرف از ترس میگفت چیکار کردی کوروش چی شد بعد کوروش میومد میگفت حاجی منو انداخت بیرونو بوتم کردو از این حرفا ... چقدر اونشب خندیدیم یادش به خیر روزی که تو دانشگاه دیدمش اینقدر خوشحال بودم باهم رفتیم غذا خوردیمو کلی اکسیژن زدیم >یه روز قرار بود ریاضی میانترم بگیره گفت هرکی میخواد بده بیاد ثبت ونام کنه منو کوروشم ثبت ونام نکرده بودیم رفتیم تو کلاس نشستیم به امید تقلب !!خلاصه استاد اومدو دید تعدا افراد بیشتر از تعداد اونایی هست که ثبت ونام کردن بعدش دیداینجوری هر سه نفر تو یه میزه واحتمال تقلب ۱۲۰درصده گفت بقیه برن تو اونیکی کلاس مام رفتیم تهه اونیکی کلاس جا گرفتیم در کمین یه خرخون که ازش تقلب بگیریم باورتون نمیشه مستخدم دانشگاه گذاشتن مراقب طرفم عند حال یعنی من از این ور پا میشدم میرفتم سر کلاس پاسخنامه طرفو میگرفتم مینوشتیم بنده خدا استاده کف کرده بود چطوره که همه نمره ها عالیه!!!!یادش به خیر روزی که گفت انصراف دادم قلبم شکست کوروش خودتو صداتو دوست دارم هنوز اون اهنگایی که خودت خوندیو برام فرستادی گوش میکنم

حسین:حسینو خیلی دوست دارم و امیدوارم که حالش خوب بشه یکم مریضه !!با حسینم تو همون وبسایته رفیق شدمو بعد تو چت شدیم رفیق جینگ ۱روزی که تو دانشگاه دیدمش همش دنبالش بودم ببینم کیه؟اتفاقی تو قرائت خونه دیدم یکی انگار یارشو از دست داده و هراسان دنباله کسی هست رفتم جلو سلامو علیک گفتم اسمت چیه؟ بعد گفتش حاجی به خدا من خیلی از همه پرسیدم فلانی کجاستو .... یه بغلی گرفتم ازشو کلی صحبت کردیم چقدر باهاش اکسیژن زدیم بی شک میتونم بگم از گلهای روزگاره!!اولین بار باهاش رفتیم بیلیارد که خاطرشو زدم تو پستای قبل !!حسین از اون دسته ادمایی هست که مثلا بگی حاجی شمالم بیا پیشم کارت دارم پا میشه میاد از اردبیل .به قول معروف تهه جاده رفاقت واستاده !عاشقتم داداشم

امید:امیدو فکر کنم یکی ایدیشو برام فرستادو یواش یواش با هم رفیق شدیم و کلی تو کنفرانسایی که گذاشتیم خندیدیم !!این پسر پر از انرژی مثبته >خیلی هم مخ زنه >کمتر کسی هست که تو تورش گیر نکرده باشه !یادش به خیر رفتیم رو برجه نگهبانی با عماد و امید یه کامی گرفتیم نگو نپرس ... امید عکسه روی کارت دانشجوییتو بخورم عکس جونیاشو زدن اول فکر کردم عکس کلاس چهارمشو زدن بعد فهمیدم از خلاقیتهای اتاق آموزشه دانشگاست عکس میدی بعدچنان روتوش میکنن سفید میشه دماغت محو میشه !امیدو خیلی دوست دارم جینگه جینگه !

ایدین: دایی به قول خودت خرتم!! حیف که دیر دیدمش یه رو واستاده بودیم دیدم  طبقه بالا این تنها واستاده نمیدونم چطوری شروع کردیم بحثو یه نمه صحبت کردیم بعد رفتیم تو حیاط جلو دوربینا اکسیژن زدیمو و خیلی با هم ردیف شدیم خلاصه کارمون شده بود ایام امتحانات صب تا شب تبریز گردی میرفتیم بوستان خاقانی کلی صحبت میکردیم یه سری قرار بود بریم بیلیارد رفتیم ولیعصر یه صدا بلبل در اورد نگو یه بلبل تو یکی از ساختمونا تو بالکن بودش یا کنار شیشه !بلبله جواب داد ایدین گفت حاجی نره>>یه صدا ماده دراورد چقدر قشنگ دیگه بلبله خر شد بکوب شروع کرد خوندن !!یادمه غروب با حسین رفتیم دوباره ولیعصر !!هنو بلبله داشت  میخوند وای چقدر خندیدیم یه رو با هم رفتیم قلیونسرا کلی ششا رو یکی کردیم >چقدر باهم تو ابرسان ورزش کردیم !

هی یادش به خیر دیگ حوصله نوشتن ندارم بقیه بمونه واسه بعد

یه مطلبی این که اونروز یک بهم گفت تو چقدر مغروری واین کلمه رو چن نفر دیگه هم بهم گفتن که کلتو پایین میگیری به کسی سلام نمیدی!!خداوکیلی اینجوری نیستم این حجب و حیاست !!اگرم کسی سلام میده جواب نمیدم حتما متوجه نشدم وگرنه هیچ وقت بی ادبی نمیکنم اگرم کسی رو نیگاه نمیکنم نمیخوام چشم چرونی کنم خلاصه من نوکره همه هستم

یه مطلب دیگه: نمیدونم کی جدیدا مارو سوجه میکنه با اسمای (بیقرار و عشق و عاشق نگات و......)میاد پیام میذاره بعد ملت فکر میکنن واقعا خبری هست !!!

اقا | خانوم دوست عزیز ما خودمون سوجه ایم مارو سوجه نکن


خاطرات شیرین زندگی کودکانه...
ما را در سایت خاطرات شیرین زندگی کودکانه دنبال می کنید

برچسب : خاطرات دوستی1 , نویسنده : علیرضا khatratshirin بازدید : 1319 تاريخ : جمعه 21 مهر 1391 ساعت: 21:20